عبید زاکانی (غزلیات)/دارم بتی به چهرهی صد ماه و آفتاب
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عبید زاکانی (غزلیات) (دارم بتی به چهرهی صد ماه و آفتاب) از عبید زاکانی |
' |
دارم بتی به چهرهی صد ماه و آفتاب | نازکتر از گل تر و خوشبوتر از گلاب | |
رعناتر از شمایل نسرین میان باغ | نازندهتر ز سروسهی بر کنار آب | |
در تاب حیرت از رخ او در چمن سمن | در خوی خجلت از تب او در قدح شراب | |
شکلی و صد ملاحت و روئی وصد جمال | چشمی وصد کرشمه و لعلی وصد عتاب | |
خورشید در نقاب خجالت نهان شود | از روی جانفزاش اگر بر فتد نقاب | |
در حلقههای زلفش جانهای ما اسیر | از چشمهای مستش دلهای ما کباب | |
فریاد از آن دو سنبل مشکین تابدار | زنهار از آن دو نرگس جادوی نیمخواب | |
هرگه که زانوئی زند و بادهای دهد | من جان به باد بر دهم آن لحظه چون حباب | |
روزیکه با منست من آنروز چون عبید | از عیش بهرهمندم و از عمر کامیاب |