صائب تبریزی (غزلیات)/نه چون بید از تهیدستی درین گلزار میلرزم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | صائب تبریزی (غزلیات) (نه چون بید از تهیدستی درین گلزار میلرزم) از صائب تبریزی |
' |
نه چون بید از تهیدستی درین گلزار میلرزم | که بر بیحاصلی میلرزم و بسیار میلرزم | |
ز بیخوابی مرا چون چشم انجم نیست پروایی | ز بیم چشم بد بر دیدهی بیدار میلرزم | |
به مستی میتوان بر خود گوارا کرد هستی را | درین میخانه بر هر کس که شد هشیار میلرزم | |
به چشم ناشاسان گوهرم سیماب میآید | ز بس بر خویشتن از سردی بازار میلرزم | |
به زنجیر تعلق گر چه محکم بستهام دل را | نسیمی گر وزد بر طرهی دلدار میلرزم | |
نه از پیری مرا این رعشه افتاده است بر اعضا | به آب روی خود چون ساغر سرشار می لرزم | |
ز بیکاری، نه مرد آخرت نه مرد دنیایم | به هر جانب که مایل گردد این دیوار، میلرزم | |
به صد زنجیر اگر بندند اعضای مرا صائب | چو آب از دیدن آن سرو خوش رفتار میلرزم |