صائب تبریزی (غزلیات)/نه پشت پای بر اندیشه می‌توانم زد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۵۶ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' صائب تبریزی (غزلیات) (نه پشت پای بر اندیشه می‌توانم زد)
از صائب تبریزی
'


نه پشت پای بر اندیشه می‌توانم زد نه این درخت غم از ریشه می‌توانم زد
به خصم گل زدن از دست من نمی‌آید وگرنه بر سر خود تیشه می توانم زد
خوشم به زندگی تلخ همچو می، ورنه برون چو رنگ ازین شیشه می‌توانم زد
اگر ز طعنه‌ی عاجز کشی نیندیشم به قلب چرخ جفاپیشه می‌توانم زد
ازان ز خنده نیاید لبم به هم چون جام که بوسه بر دهن شیشه می‌توانم زد
ندیده است جگرگاه بیستون در خواب گلی که من به سر تیشه می‌توانم زد
خوش است پیش فتادن ز همرهان صائب وگرنه گام به اندیشه می‌توانم زد