صائب تبریزی (غزلیات)/صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | صائب تبریزی (غزلیات) (صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده) از صائب تبریزی |
' |
صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده | عیشهای شب پریشان گشته را آواز ده | |
هیچ ساز از دلنوازی نیست سیرآهنگتر | چنگ را بگذار، قانون محبت ساز ده | |
جام را لبریزتر از دیدهی عشاق کن | از صف دریاکشان آنگه مرا آواز ده | |
کوری بیمنت از چشم به منت خوشترست | گر توانی بوی پیراهن به یوسف باز ده | |
شبنم از روشندلی آیینهی خورشید شد | ای کم از شبنم، تو هم آیینه را پرداز ده | |
چون نمودی سیر و دور خویش را صائب تمام | روشنی چون مه به خورشید درخشان باز ده |