صائب تبریزی (غزلیات)/زمین به لرزه درآید ز دل تپیدن من
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | صائب تبریزی (غزلیات) (زمین به لرزه درآید ز دل تپیدن من) از صائب تبریزی |
' |
زمین به لرزه درآید ز دل تپیدن من | شود سپهر زمینگیر از آرمیدن من | |
هزار مرحله را چون جرس دل شبها | توان برید به آواز دل تپیدن من | |
مرا چو آبله بگذار تا شوم پامال | نمیرسد چو به کس فیضی از رسیدن من | |
فغان که زیر فلک نیست آنقدر میدان | که داد وحشت خاطر دهد رمیدن من | |
هزار فتنهی خوابیده چون شراب کهن | نهفته است در آغوش آرمیدن من | |
درین ریاض، چو چشم آن ضعیف پروازم | که برگ کاه شود مانع پریدن من | |
مرا چون صبح به دست دعا نگه دارید | که روشن است جهان از نفس کشیدن من | |
حیات من به تماشای گلعذاران است | ز راه چشم چو شبنم بود چریدن من | |
عیار آن لب شیرین و ساعد سیمین | توان گرفتن از دست و لب گزیدن من | |
ز بس که تلخی دوران کشیدهام صائب | دهان مار شود تلخ از گزیدن من! |