صائب تبریزی (غزلیات)/دانسته‌ام غرور خریدار خویش را

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۲۵ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' صائب تبریزی (غزلیات) (دانسته‌ام غرور خریدار خویش را)
از صائب تبریزی
'


دانسته‌ام غرور خریدار خویش را خود همچو زلف می‌شکنم کار خویش را
هر گوهری که راحت بی‌قیمتی شناخت شد آب سرد، گرمی بازار خویش را
در زیر بار منت پرتو نمی‌رویم دانسته‌ایم قدر شب تار خویش را
زندان بود به مردم بیدار، مهد خاک در خواب کن دو دیده‌ی بیدار خویش را
هر دم چو تاک بار درختی نمی‌شویم چو سرو بسته‌ایم به دل بار خویش را
از بینش بلند، به پستی رهانده‌ایم صائب ز سیل حادثه دیوار خویش را