صائب تبریزی (غزلیات)/بی قدر ساخت خود را، نخوت فزود ما را
' | صائب تبریزی (غزلیات) (بی قدر ساخت خود را، نخوت فزود ما را) از صائب تبریزی |
' |
بی قدر ساخت خود را، نخوت فزود ما را بر ما و خود ستم کرد، هر کس ستود ما را چون موجهی سرابیم، در شورهزار عالم کز بود بهرهای نیست، غیر از نمود ما را آیینههای روشن، گوش و زبان نخواهند از راه چشم باشد، گفت و شنود ما را خواهد کمان هدف را، پیوسته پای بر جا زان در نیارد از پا، چرخ کبود ما را چون خامهی سبک مغز، از بی حضوری دل شد بیش روسیاهی، در هر سجود ما را گر صبح از دل شب، زنگار میزداید چون از سپیدی مو، غفلت فزود ما را؟ تا داشتیم چون سرو، یک پیرهن درین باغ از گرم و سرد عالم، پروا نبود ما را از بخت سبز چون شمع، صائب گلی نچیدیم در اشک و آه شد صرف، یکسر وجود ما را