سنایی غزنوی (غزلیات)/همه جانست سر تا پای جانان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (همه جانست سر تا پای جانان) از سنایی غزنوی |
' |
همه جانست سر تا پای جانان از آن جز جان نشاید جای جانان به آب روی و خون دل توان ریخت برای چون تو جان سودای جانان خرد داند که وصف او نداند ازیرا نیست هم بالای جانان چه جای دعوی سروست در باغ چه خواهد وصف سرتاپای جانان نیاید کس به آب چشمهی خضر جز اندر نوش عیسیزای جانان ندیدی دین کفرآمیز بنگر شکن در زلف جانفرسای جانان همی کشف خردمندان کشف وار سراندر خود کشد یارای جانان سنایی نیست با جان زنده لیکن ز جانانست او گویای جانان