سنایی غزنوی (غزلیات)/هزار سال به امید تو توانم بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (هزار سال به امید تو توانم بود) از سنایی غزنوی |
' |
هزار سال به امید تو توانم بود هر آنگهی که بیایم هنوز باشد زود مرا وصال نباید همان امید خوشست نه هر که رفت رسید و نه هر که کشت درود مرا هوای تو غالب شدست بر یک حال نه از جفای تو کم شد نه از وفا افزود من از تو هیچ ندیدم هنوز خواهم دید ز شیر صورت او دیدم و ز آتش دود همیشه صید تو خواهم بدن که چهرهی تو نمودنی بنمود و ربودنی بربود