سنایی غزنوی (غزلیات)/ما را میفگنید که ما اوفتاده‌ایم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سنایی غزنوی (غزلیات) (ما را میفگنید که ما اوفتاده‌ایم)
از سنایی غزنوی
'


ما را میفگنید که ما اوفتاده‌ایم در کار عشق تن به بلاها نهاده‌ایم
آهستگی مجوی تو از ماورای هوش کاکنون به شغل بی دلی اندر فتاده‌ایم
ما بی‌دلیم و بی‌دل هر چه کند رواست دل را به یادگار به معشوق داده‌ایم
از ما بهر حدیث به آزار چون کشد ما مردمان بی دل و بی مکر و ساده‌ایم
خصمان ما اگر در خوبی ببسته‌اند ما در وفاش چندین درها گشاده‌ایم
گر بد کنند با ما ما نیکویی کنیم زیرا که پاک نسبت و آزاده زاده‌ایم