سنایی غزنوی (غزلیات)/تا شیفتهی عارض گلرنگ فلانم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (تا شیفتهی عارض گلرنگ فلانم) از سنایی غزنوی |
' |
تا شیفتهی عارض گلرنگ فلانم | از درد خمیده چو سر چنگ فلانم | |
تنگست جهان بر من بیچارهی غمگین | تا عاشق چشم و دهن تنگ فلانم | |
گه جنگ کند با من و گه صلح کند باز | من فتنه بر آن صلح و بر آن جنگ فلانم | |
بسیار بدیدم به جهان سنگدلان را | عاجز شدهی آن دل چون سنگ فلانم | |
گنگست زبانش به گه گفتن لیکن | من شیفتهی آن سخن گنگ فلانم | |
قولش همه زرقست به نزدیک سنایی | من بندهی زراقی و نیرنگ فلانم |