سنایی غزنوی (غزلیات)/ای چهرهی تو چراغ عالم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (ای چهرهی تو چراغ عالم) از سنایی غزنوی |
' |
ای چهرهی تو چراغ عالم | با دیدن تو کجا بود غم | |
شد خلد به روی تو سرایم | بی روی تو خلد شد جهنم | |
ای شمسهی نیکوان به خوبی | چون تو دگری نزاد ز آدم | |
کوی تو شدست باغ عشاق | باریده بر او ز دیده هانم | |
بندیست نهان ز بند زلفت | بر جان و دل رهیت محکم | |
هر روز همی شود به نوعی | حسن تو فزون و صبر من کم | |
گر بود مرا پری به فرمان | ور باشد ملک و ملکت جم | |
بر زد نتوان به شادکامی | بی روی تو ای نگار یک دم | |
ای جان من و دو دیده بر من | چون دیدهی مور گشت عالم | |
آخر به سر آید این شب هجر | وین صبح وصال بردمد هم | |
گر بر لبم آید آن لبانت | هرگز نزنم من آتشین دم |