سعدی (مفردات و مثلثات)/میمیرم و همچنان نظر بر چپ و راست
' | سعدی (مفردات و مثلثات) (میمیرم و همچنان نظر بر چپ و راست) از سعدی |
' |
میمیرم و همچنان نظر بر چپ و راست تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟ از روی نکو صبر نمیشاید کرد لیکن نه به اختیار میباید کرد خفتی و به خفتنت پراکنده شدیم بر خاستی و به دیدنت زنده شدیم نقاب از بهر آن باشد که بربندند روی زشت تو زیبایی به نام ایزد چرا باید که بربندی؟ و رب غلام صائم بطنه خلا و میزانه من س فعلته امتلا علیک سلام الله ما لاح کوکب و ما طلعت زهر النجوم و تغرب و کل بلیغ بالغ السعی فی دمی اذا کان فی حی الحبیب حبیب دع الجواری فی الدماء ماخرة ان الرواکد تحتاج المقاذیفا سلام علیکم اهل بیت کرامة و مقصد محتاج و مأمن خائف و لو ان حبا بالملام یزول لسمعت افکا یفتریه عذول تبعته العیون حیث تمشی و علی مثله من العین یخشی تلتقی ارضا بأرض و بدیلا عن بدیل انما یثقلنی من فضلکم قید الجمیل کتبت لیبقی الذکر امم بعدی فیاذا الجلال اغفر لکاتبه السعدی