سعدی (قصاید فارسی)/جهان بگشتم و آفاق سر به سر دیدم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۱۵ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (قصاید فارسی) (جهان بگشتم و آفاق سر به سر دیدم)
از سعدی
'


جهان بگشتم و آفاق سر به سر دیدم به مردمی که گر از مردمی اثر دیدم مگر که مرد وفادار از جهان گم شد وفا ز مردم این عهد اگر دیدم ز من مپرس که آخر چه دیدی از دوران هر آن چه دیدم این نکته مختصر دیدم بدین صحیفه‌ی مینا به خامه‌ی خورشید نبشته یک سخن خوش به آب زر دیدم که ای به دولت ده روز گشته مستظهر مباش غره که از تو بزرگتر دیدم کسی که تاج زرش بود در صباح به سر نماز شام ورا خشت زیر سر دیدم چو روزگار همی بگذرد رو ای سعدی که زشت و خوب و بد و نیک در گذر دیدم