سعدی (باب پنجم در رضا)/چه خوش گفت شاگرد منسوج باف
نسخهٔ تاریخ ۲۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۴۳ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | سعدی (باب پنجم در رضا) (چه خوش گفت شاگرد منسوج باف) از سعدی |
' |
چه خوش گفت شاگرد منسوج باف چو عنقا برآورد و پیل و زراف مرا صورتی برنیاید ز دست که نقشش معلم ز بالا نبست گرت صورت حال بد یا نکوست نگارندهی دست تقدیر، اوست در این نوعی از شرک پوشیده هست که زیدم بیازرد و عمروم بخست گرت دیده بخشد خدواند امر نبینی دگر صورت زید و عمرو نپندارم ار بنده دم درکشد خدایش به روزی قلم درکشد جهان آفرینت گشایش دهاد که گر وی ببندد نشاید گشاد