سعدی (قصاید فارسی)/ماه فروماند از جمال محمد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (قصاید فارسی) (ماه فروماند از جمال محمد) از سعدی |
' |
ماه فروماند از جمال محمد | سرو نباشد به اعتدال محمد | |
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست | در نظر قدر با کمال محمد | |
وعدهی دیدار هر کسی به قیامت | لیلهی اسری شب وصال محمد | |
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی | آمده مجموع در ظلال محمد | |
عرصهی گیتی مجال همت او نیست | روز قیامت نگر مجال محمد | |
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس | بو که قبولش کند بلال محمد | |
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد | تا بدهد بوسه بر نعال محمد | |
شمس و قمر در زمین حشر نتابند | نور نتابد مگر از جمال محمد | |
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند | پیش دو ابروی چون هلال محمد | |
چشم مرا تا به خواب دید جمالش | خواب نمیگیرد از خیال محمد | |
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی | عشق محمد بس است و آل محمد |