دیوان شمس/چند بوسه وظیفه تعیین کن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (چند بوسه وظیفه تعیین کن) از مولوی |
' |
چند بوسه وظیفه تعیین کن | به شکرخندهایم شیرین کن | |
آن دلت را خدای نرم کناد | این دعای خوش است آمین کن | |
مگر این را به خواب خواهم دید | من بخسبم کنار بالین کن | |
ای فسون اجل فراق لبت | رو فسون مسیح آیین کن | |
عرصه چرخ بیتو تنگ آمد | هین براق وصال را زین کن | |
حسن داری وفاست لایق حسن | حسن را با وفا تو کابین کن | |
چون بمیرند رحم خواهی کرد | آنچ آخر کنی تو پیشین کن | |
حاجیان ماندهاند از ره حج | داروی اشتران گرگین کن | |
تا به کعبه وصال تو برسند | چاره آب و زاد و خرجین کن | |
ای دو چشم جهان به تو روشن | این جهان را تو آن جهان بین کن | |
از تجلی آفتاب رخت | چشم و دل را چو طور سینین کن | |
بس کنم شد ز حد گستاخی | من کی باشم که گویمت این کن | |
گر نبود این سخن ز من لایق | آنچ آن لایق است تلقین کن | |
شمس تبریز بر افق بخرام | گو شمال هلال و پروین کن |