دیوان شمس/عشق مرا بر همگان برگزید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (عشق مرا بر همگان برگزید) از مولوی |
' |
عشق مرا بر همگان برگزید | آمد و مستانه رخم را گزید | |
شکر کز آن کان زر جعفری | روی مرا نادره گازی رسید | |
باد تکبر اگرم در سرست | هم ز دم اوست که در من دمید | |
کرد مرا خشم مه و بر رخم | گنبد نیلی سره نیلی کشید | |
باده فراوان و یکی جام نی | بوسه پیاپی شد و لب ناپدید | |
ای شب کفر از مه تو روز دین | گشته یزید از دم تو بایزید | |
گو سگ نفس این همه عالم بگیر | کی شود از سگ لب دریا پلید | |
قفل خداییش بسی خون که ریخت | خونش بریزیم چو آمد کلید | |
جان به سعادت بکشد نفس را | تا به هم افتند سعید و شهید | |
هیچ شکاری نرهد زان صیاد | کو ز سگیهای سگ تن رهید | |
ای خرف پیر جوان شو ز سر | تازه شد از یار هزاران قدید | |
وی بدن مرده برون آ ز گور | صور دمیدند ز عرش مجید | |
خامش و بشنو دهل خامشان | ایدک الله به عیش جدید |