دیوان شمس/عاشقم از عاشقان نگریختم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (عاشقم از عاشقان نگریختم) از مولوی |
' |
عاشقم از عاشقان نگریختم | وز مصاف ای پهلوان نگریختم | |
حمله بردم سوی شیران همچو شیر | همچو روبه از میان نگریختم | |
قصد بام آسمان می داشتم | از میان نردبان نگریختم | |
چون که من دارو بدم هر درد را | از صداع این و آن نگریختم | |
هیچ دیدی دارو کز دردی گریخت | داروم من همچنان نگریختم | |
پیرو پیغامبران بودم به جان | من ز تهدید خسان نگریختم | |
زنده کوشم در شکار زندگی | زنده باشم چون ز جان نگریختم | |
چشم تیراندازش آنگه یافتم | که ز تیر خرکمان نگریختم | |
زخم تیغ و تیر من منصور شد | چون که از زخم سنان نگریختم | |
بحر قندم از ترش باکیم نیست | سودمندم از زیان نگریختم | |
شمس تبریزی چو آمد آشکار | ز آشکارا و نهان نگریختم |