دیوان شمس/صلا رندان دگرباره که آن شاه قمار آمد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (صلا رندان دگرباره که آن شاه قمار آمد) از مولوی |
' |
صلا رندان دگرباره که آن شاه قمار آمد | اگر تلبیس نو دارد همانست او که پار آمد | |
ز رندان کیست این کاره که پیش شاه خون خواره | میان بندد دگرباره که اینک وقت کار آمد | |
بیا ساقی سبک دستم که من باری میان بستم | به جان تو که تا هستم مرا عشق اختیار آمد | |
چو گلزار تو را دیدم چو خار و گل بروییدم | چو خارم سوخت در عشقت گلم بر تو نثار آمد | |
پیاپی فتنه انگیزی ز فتنه بازنگریزی | ولیک این بار دانستم که یار من عیار آمد | |
اگر بر رو زند یارم رخی دیگر به پیش آرم | ازیرا رنگ رخسارم ز دستش آبدار آمد | |
تویی شاها و دیرینه مقام تست این سینه | نمیگویی کجا بودی که جان بیتو نزار آمد | |
شهم گوید در این دشتم تو پنداری که گم گشتم | نمیدانی که صبر من غلاف ذوالفقار آمد | |
مرا برید و خون آمد غزل پرخون برون آمد | برید از من صلاح الدین به سوی آن دیار آمد |