دیوان شمس/دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید) از مولوی |
' |
دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید | جلوه گلشن به باغ همچو نگاران رسید | |
زحمت سرما و دود رفت به کور و کبود | شاخ گل سرخ را وقت نثاران رسید | |
باغ ز سرما بکاست شد ز خدا دادخواست | لطف خدا یار شد دولت یاران رسید | |
آمد خورشید ما باز به برج حمل | معطی صاحب عمل سیم شماران رسید | |
طالب و مطلوب را عاشق و معشوق را | همچو گل خوش کنار وقت کناران رسید | |
بر مثل وام دار جمله به زندان بدند | زرگر بخشایشش وام گزاران رسید | |
جمله صحرا و دشت پر ز شکوفهست و کشت | خوف تتاران گذشت مشک تتاران رسید | |
هر چه بمردند پار حشر شدند از بهار | آمد میر شکار صید شکاران رسید | |
آن گل شیرین لقا شکر کند از خدا | بلبل سرمست ما بهر خماران رسید | |
وقت نشاطست و جام خواب کنون شد حرام | اصل طربها بزاد شیره فشاران رسید | |
جام من از اندرون باده من موج خون | از ره جان ساقی خوب عذاران رسید |