دیوان شمس/در صفای باده بنما ساقیا تو رنگ ما
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (در صفای باده بنما ساقیا تو رنگ ما) از مولوی |
' |
در صفای باده بنما ساقیا تو رنگ ما | محومان کن تا رهد هر دو جهان از ننگ ما | |
باد باده برگمار از لطف خود تا برپرد | در هوا ما را که تا خفت پذیرد سنگ ما | |
بر کمیت می تو جان را کن سوار راه عشق | تا چو یک گامی بود بر ما دو صد فرسنگ ما | |
وارهان این جان ما را تو به رطلی می از آنک | خون چکید از بینی و چشم دل آونگ ما | |
ساقیا تو تیزتر رو این نمیبینی که بس | میدود اندر عقب اندیشههای لنگ ما | |
در طرب اندیشهها خرسنگ باشد جان گداز | از میان راه برگیرید این خرسنگ ما | |
در نوای عشق شمس الدین تبریزی بزن | مطرب تبریز در پرده عشاقی چنگ ما |