دیوان شمس/در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده) از مولوی |
' |
در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده | بر تخت شه کی باشد جز شاه و شاه زاده | |
کرده به دست اشارت کز من بگو چه خواهی | مخمور می چه خواهد جز نقل و جام و باده | |
نقلی ز دل معلق جامی ز نور مطلق | در خلوت هوالحق بزم ابد نهاده | |
ای بس دغل فروشان در بزم باده نوشان | هش دار تا نیفتی ای مرد نرم و ساده | |
در حلقه قلاشی زنهار تا نباشی | چون غنچه چشم بسته چون گل دهان گشاده | |
چون آینه است عالم نقش کمال عشق است | ای مردمان کی دیده است جزوی ز کل زیاده | |
چون سبزه شو پیاده زیرا در این گلستان | دلبر چو گل سوار است باقی همه پیاده | |
هم تیغ و هم کشنده هم کشته هم کشنده | هم جمله عقل گشته هم عقل باده داده | |
آن شه صلاح دین است کو پایدار بادا | دست عطاش دایم در گردنم قلاده |