دیوان شمس/خبر کن ای ستاره یار ما را
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (خبر کن ای ستاره یار ما را) از مولوی |
' |
خبر کن ای ستاره یار ما را | که دریابد دل خون خوار ما را | |
خبر کن آن طبیب عاشقان را | که تا شربت دهد بیمار ما را | |
بگو شکرفروش شکرین را | که تا رونق دهد بازار ما را | |
اگر در سر بگردانی دل خود | نه دشمن بشنود اسرار ما را | |
پس اندر عشق دشمن کام گردم | که دشمن مینپرسد کار ما را | |
اگر چه دشمن ما جان ندارد | بسوزان جان دشمن دار ما را | |
اگر گل بر سرستت تا نشویی | بیار و بشکفان گلزار ما را | |
بیا ای شمس تبریزی نیر | بدان رخ نور ده دیدار ما را |