دیوان شمس/به پیش باد تو ما همچو گردیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (به پیش باد تو ما همچو گردیم) از مولوی |
' |
به پیش باد تو ما همچو گردیم | بدان سو که تو گردی چون نگردیم | |
ز نور نوبهارت سبز و گرمیم | ز تأثیر خزانت سرد و زردیم | |
ز عکس حلم تو تسلیم باشیم | ز عکس خشم تو اندر نبردیم | |
عدم را برگماری جمله هیچیم | کرم را برفزایی جمله مردیم | |
عدم را و کرم را چون شکستی | جهان را و نهان را درنوردیم | |
چو دیدیم آنچ از عالم فزون است | دو عالم را شکستیم و بخوردیم | |
به چشم عاشقان جان و جهانیم | به چشم فاسقان مرگیم و دردیم | |
زمستان و تموز از ما جدا شد | نه گرمیم ای حریفان و نه سردیم | |
زمستان و تموز احوال جسم است | نه جسمیم این زمان ما روح فردیم | |
چو نطع عشق خود ما را نمودی | به مهره مهر تو کاستاد نردیم | |
چو گفتی بس بود خاموش کردیم | اگر چه بلبل گلزار و وردیم |