دیوان شمس/به من نگر به دو رخسار زعفرانی من
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (به من نگر به دو رخسار زعفرانی من) از مولوی |
' |
به من نگر به دو رخسار زعفرانی من | به گونه گونه علامات آن جهانی من | |
به جان پیر قدیمی که در نهاد من است | که باد خاک قدمهاش این جوانی من | |
تو چشم تیز کن آخر به چشم من بنگر | مدزد این دل خود را ز دلستانی من | |
بر این لبم چو از آن بخت بوسهای برسید | شکر کساد شد از قند خوش زبانی من | |
به گوشها برسد حرفهای ظاهر من | به هیچ کس نرسد نعرههای جانی من | |
بس آتشی که فروزد از این نفس به جهان | بسی بقا که بجوشد ز حرف فانی من | |
ز شمس مفخر تبریز تا چه دیدستم | که بیقرار شدستند این معانی من |