دیوان شمس/ای کرده میان سینه غارت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای کرده میان سینه غارت) از مولوی |
' |
ای کرده میان سینه غارت | ای جان و هزار جان شکارت | |
جز کشتن عاشقان چه شغلت | جز کشتن خلق چیست کارت | |
میکش که درست باد دستت | ای جان جهانیان نثارت | |
بس کشته زنده را که دیدم | از غمزه چشم پرخمارت | |
بس ساکن بیقرار دیدم | در آتش عشق بیقرارت | |
یک مرده به خاک درنماند | گر رنجه شوی کنی زیارت | |
جان بوسد خاک تو به هر دم | بر بوی کنار بیکنارت |