دیوان شمس/ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را) از مولوی |
' |
ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را | این یوسف خوبی را این خوش قد و قامت را | |
ای شیخ نمیبینی این گوهر شیخی را | این شعشعه نو را این جاه و جلالت را | |
ای میر نمیبینی این مملکت جان را | این روضه دولت را این تخت و سعادت را | |
این خوشدل و خوش دامن دیوانه تویی یا من | درکش قدحی با من بگذار ملامت را | |
ای ماه که در گردش هرگز نشوی لاغر | انوار جلال تو بدریده ضلالت را | |
چون آب روان دیدی بگذار تیمم را | چون عید وصال آمد بگذار ریاضت را | |
گر ناز کنی خامی ور ناز کشی رامی | در بارکشی یابی آن حسن و ملاحت را | |
خاموش که خاموشی بهتر ز عسل نوشی | درسوز عبارت را بگذار اشارت را | |
شمس الحق تبریزی ای مشرق تو جانها | از تابش تو یابد این شمس حرارت را |