خواجوی کرمانی (غزلیات)/روضهی خلد برین بستانسرائی بیش نیست
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (روضهی خلد برین بستانسرایی بیش نیست) از خواجوی کرمانی |
' |
روضهی خلد برین بستانسرایی بیش نیست طوطی خوش خوان جان دستانسرایی بیش نیست گنبد گردندهی پیروزه یعنی آسمان در جهان آفرینش آسیایی بیش نیست بگذر از کیوان که آن هندوی پیر سالخورد با علو قدر وتمکین بز بهایی بیش نیست قاضی دیوان اعلی را که خوانی مشتری در حقیقت چون ببینی پارسایی بیش نیست صفدر خیل کواکب گر چه ترکی پردلست نام آخر خونی مبر کو بد لقایی بیش نیست قیصر قصر ز برجد را که شاه انجمست گر بدانی روشن او هم بیحیایی بیش نیست مطرب بربط نواز مجلس سیارگان در گلستان فلک بلبل نوایی بیش نیست اصف ثانی چرا خوانی دبیر چرخ را زانکه او در کوی دانش کدخدایی بیش نیست شهره شهرست مه در راهپیمایی ولیک بر سر میدان قدرت بادپایی بیش نیست حاجت از حق جوی خواجو زانکه ملک هردو کون با وجود جود او حاجت روایی بیش نیست