خواجوی کرمانی (غزلیات)/نه آخر تو آنی که ما را زیانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (نه آخر تو آنی که ما را زیانی) از خواجوی کرمانی |
' |
نه آخر تو آنی که ما را زیانی | نه آخر توانی که ما را زیانی | |
مگر زین بسودی که ما را بسودی | وزین بر زیانی که ما را زیانی | |
چو ما را بهشتی چه ما را بهشتی | چو ما را جهانی چه ما را جهانی | |
تو پروا نداری که پروانه داری | تو پیمان ندانی که پیمانه دانی | |
چراغ چه راغی و سرو چه باغی | که دل را امانی و جانرا امانی | |
نه خورشید بامی که خورشید بامی | نه عین روانی که عین روانی | |
تو آن کاردانی که آن کاردانی | که از دلستانی ز دل دل ستانی | |
تو آتش نشانی و خواهی که ما را | بتش نشانی بر آتش نشانی | |
تو چشمی و چشم از جفای تو چشمه | تو جانی و جان بیوفای تو جانی | |
تو ماه و مرا پیکر از دیده ماهی | تو خان و مرا خانه از گریه خانی | |
تو در کار و در کار خواجو نبینی | تو بر خوان و هرگز بخوانم نخوانی |