خواجوی کرمانی (غزلیات)/مرا وقتی نگاری خرگهی بود

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خواجوی کرمانی (غزلیات) (مرا وقتی نگاری خرگهی بود)
از خواجوی کرمانی
'


مرا وقتی نگاری خرگهی بود که قدش غیرت سرو سهی بود
نه از باغش مرا برگ جدایی نه از سیبش مرا روی بهی بود
بشب روشن شدی راهم ز رویش ز مویش گر چه بیم گمرهی بود
ز چشم آهوانش خواب خرگوش نه از مستی ز عین روبهی بود
سخن کوته کنم دور از جمالش مراد از عمر خویشم کوتهی بود
رخم پر ناردان می‌شد ز خوناب که از نارش دمی دستم تهی بود
ز مردان رهش خواجو در این راه کسی کو جان بداد آنکس رهی بود