خواجوی کرمانی (غزلیات)/سحر بگوش صبوحی کشان بادهپرست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (سحر بگوش صبوحی کشان بادهپرست) از خواجوی کرمانی |
' |
سحر بگوش صبوحی کشان بادهپرست | خروش بلبله خوشتر زبانک بلبل مست | |
مرا اگر نبود کام جان وعمر دراز | چه باک چون لب جانبخش و زلف جانان هست | |
اگر روم بدود اشک و دامنم گیرد | که از کمند محبت کجا توانی جست | |
امام ما مگر از نرگس تو رخصت یافت | چنین که مست بمحراب میرود پیوست | |
ز بسکه در رمضان سخت گفت عالم شهر | چو آبگینه دل نازک قدح بشکست | |
چگونه از رجام شراب برخیزد | کسی که در صف رندان دردنوش نشست | |
بمحشرم ز لحد بی خبر برانگیزند | بدین صفت که شدم بیخود از شراب الست | |
عجب نباشد اگر آب رخ بباد رود | مرا که باد بدستست و دل برفت از دست | |
کنون ورع نتوان بست صورت از خواجو | که باز بر سر پیمانه رفت و پیمان بست |