خواجوی کرمانی (غزلیات)/دلدادهایم وز پی دلدار میرویم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (دلدادهایم وز پی دلدار میرویم) از خواجوی کرمانی |
' |
دلدادهایم وز پی دلدار میرویم | با خون دیده و دل افکار میرویم | |
یاران به همتی مدد حال ما شوید | کز این دیار بیدل و بی یار میرویم | |
ما را بحال خود بگذارید و بگذرید | کز جور یار و غصه اغیار میرویم | |
گو پیر خانقاه بدان حال ما که ما | از خانقه به خانهی خمار میرویم | |
منصور وار اگر زان الحق زدیم دم | ایندم نگر که چون بسردار میرویم | |
تا چشم میپرست تو بیمار خفته است | هر لحظهئی به پرسش بیمار میرویم | |
آزار مینمایی و بیزار میشوی | دریاب کز بر تو به آزار میرویم | |
نی زر بدست مانده و نی زور در بدن | زاری کنان ز خاک درت زار میرویم | |
با چشم در نثار باردوی ایلخان | مشنو که بهر اجری و ادرار میرویم | |
گفتی که هست چارهی بیچارگان سفر | چون چاره رفتنست بناچار میرویم | |
خواجو چو یار وعدهی دیدار داده است | ما بر امید وعدهی دیدار میرویم |