خواجوی کرمانی (غزلیات)/خسرو انجم بگه بام برآمد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (خسرو انجم بگه بام برآمد) از خواجوی کرمانی |
' |
خسرو انجم بگه بام برآمد | یا مه خلخ بلب بام برآمد | |
صبح جمالش بدمید از شب گیسو | یا شه روم از طرف شام برآمد | |
سرو گل اندام سمن عارض ما را | سبزه بگرد رخ گلفام برآمد | |
مجلسیان سحری را شب دوشین | کام دل از جام غم انجام برآمد | |
چشمهی خورشید درخشان مروق | وقت صبوح از افق جام برآمد | |
کام من این بود که جان بر تو فشانم | عاقبت از لعل توام کام برآمد | |
زلف تو چون سلسله جنبان دلم شد | بس که بدیوانگیم نام برآمد | |
خال تو تا دانه و زلفین تو شد دام | کیست که مرغ دلش از دام برآمد | |
گو برو آرام چو کام دل خواجو | از لب جانبخش دلارام برآمد |