خواجوی کرمانی (غزلیات)/بستیم دل در آن سر زلف دراز باز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (بستیم دل در آن سر زلف دراز باز) از خواجوی کرمانی |
' |
بستیم دل در آن سر زلف دراز باز | گشتیم صید آن صنم دلنواز باز | |
مرغی که بود بلبل بستانسرای شوق | همچون تذرو گشت گرفتار باز باز | |
با ما اساس عربده و کین نهاده است | آن چشم مست تیغ کش ترکتاز باز | |
فلفل فکنده است برآتش بنام ما | آن خال هندوئی سیه مهره باز باز | |
اکنون که در کشاکش زلفت فتادهایم | ما و کمند عشق و شبان دراز باز | |
مجنون دلش بحلقهی زنجیر میکشد | دارد مگر بطره لیلی نیاز باز | |
با دوستان ز بهر چه در بستهئی زبان | باز آی و برگشای سر درج راز باز | |
با ما بساز یکنفس آخر که همچو عود | ما را بسوخت مطربهی پردهساز باز | |
خواجو دگر بدام غمت پای بند شد | محمود گشت فتنه روی ایاز باز |