خواجوی کرمانی (غزلیات)/بادهی گلگون مرا و طلعت سلمی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (بادهی گلگون مرا و طلعت سلمی) از خواجوی کرمانی |
' |
بادهی گلگون مرا و طلعت سلمی | شربت کوثر ترا و جنت اعلی | |
صحبت شیرین طلب نه حشمت خسرو | مهر نگارین گزین نه ملکت کسری | |
دیو بود طالب نگین سلیمان | طفل بود در هوای صورت مانی | |
چند کنی دعوتم بتقوی و توبه | خیز که ما کردهایم توبه ز تقوی | |
از سرمستی کشیدهایم چو مجنون | رشتهی جان در طناب خیمهی لیلی | |
زلف کژش بین فتاده بر رخ زیبا | راست چو ثعبان نهاده در کف موسی | |
عقل تصور نمیکند که توان دید | صورت خوبش مگر بدیده معنی | |
موسی جان بر فراز طور محبت | دیده ز رویش فروغ نور تجلی | |
بوی عبیرست یا نسیم بهاران | باغ بهشتست یا منازل سلمی | |
یاد بود چون تو در محاوره آئی | با لب لعلت حکایت دم عیسی | |
راه ندارد بکوی وصل تو خواجو | دست گدایان کجا رسد بتمنی |