خواجوی کرمانی (غزلیات)/ایکه چو موی شد تنم در هوس میان تو
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ایکه چو موی شد تنم در هوس میان تو) از خواجوی کرمانی |
' |
ایکه چو موی شد تنم در هوس میان تو | هیچ نمیرود برون از دل من دهان تو | |
از چمن تو هر کسی گل بکنار میبرند | لیک بما نمیرسد نکهت بوستان تو | |
گر ز کمان ابرویت عقل سپر بیفکند | عیب مکن که در جهان کس نکشد کمان تو | |
چون تو کنار میکنی روز و شب از میان ما | کی به کنار ما رسد یک سر مو میان تو | |
تا تو چه صورتی که من قاصرم از معانیت | تا تو چه آیتی که من عاجزم از بیان تو | |
کی ز دلم برون روی زانکه چو من نبودهام | عشق تو بوده است و بس در دل من بجان تو | |
صد رهم ار بستین دور کنی ز آستان | دستم و آستین تو رویم و آستان تو | |
گر چه بود به مهر تو شیر فلک شکار من | رشک برم هزار پی بر سگ پاسبان تو | |
خواجو از آستان تو کی برود که رفته است | حاصل روزگار او در سر داستان تو |