حافظ (غزلیات)/یا مبسما یحاکی درجا من اللالی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (یا مبسما یحاکی درجا من اللالی) از حافظ |
' |
یا مبسما یحاکی درجا من اللالی | یا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی | |
حالی خیال وصلت خوش میدهد فریبم | تا خود چه نقش بازد این صورت خیالی | |
می ده که گر چه گشتم نامه سیاه عالم | نومید کی توان بود از لطف لایزالی | |
ساقی بیار جامی و از خلوتم برون کش | تا در به در بگردم قلاش و لاابالی | |
از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک | امن و شراب بیغش معشوق و جای خالی | |
چون نیست نقش دوران در هیچ حال ثابت | حافظ مکن شکایت تا می خوریم حالی | |
صافیست جام خاطر در دور آصف عهد | قم فاسقنی رحیقا اصفی من الزلال | |
الملک قد تباهی من جده و جده | یا رب که جاودان باد این قدر و این معالی | |
مسندفروز دولت کان شکوه و شوکت | برهان ملک و ملت بونصر بوالمعالی |