حافظ (غزلیات)/میدمد صبح و کله بست سحاب
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (میدمد صبح و کله بست سحاب) از حافظ |
' |
میدمد صبح و کُلَه بست سَحاب | الصبوح، الصبوح یا اصحاب! | |
میچکد ژاله بر رخ لاله | المدام، المدام یا احباب! | |
میوزد از چمن نسیم بهشت | هان بنوشید دم به دم مِی ناب! | |
تخت زمرد زدهاست گل به چمن | راح چون لعل آتشین، دریاب! | |
در میخانه بستهاند دگر | افتتح یا مفتح الابواب! | |
لب و دندانت را حقوق نمک | هست بر جان و سینههای کباب | |
این چنین موسمی عجب باشد | که ببندند میکده به شتاب | |
بر رخ ساقی پری پیکر | همچو حافظ بنوش بادهی ناب |