حافظ (غزلیات)/لبش می‌بوسم و در می‌کشم می

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۱۵ توسط Hushang (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' حافظ (غزلیات) (لبش می‌بوسم و در می‌کشم می)
از حافظ
'


لبش می‌بوسم و در می‌کشم می به آب زندگانی برده‌ام پی
نه رازش می‌توانم گفت با کس نه کس را می‌توانم دید با وی
لبش می‌بوسد و خون می‌خورد جام رخش می‌بیند و گل می‌کند خوی
بده جام می و از جم مکن یاد که می‌داند که جم کی بود و کی کی
بزن در پرده چنگ ای ماه مطرب رگش بخراش تا بخروشم از وی
گل از خلوت به باغ آورد مسند بساط زهد همچون غنچه کن طی
چو چشمش مست را مخمور مگذار به یاد لعلش ای ساقی بده می
نجوید جان از آن قالب جدایی که باشد خون جامش در رگ و پی
زبانت درکش ای حافظ زمانی حدیث بی زبانان بشنو از نی