حافظ (غزلیات)/صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۰۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی) از حافظ |
' |
صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی برگ صبوح ساز و بده جام یک منی در بحر مایی و منی افتادهام بیار می تا خلاص بخشدم از مایی و منی خون پیاله خور که حلال است خون او در کار یار باش که کاریست کردنی ساقی به دست باش که غم در کمین ماست مطرب نگاه دار همین ره که میزنی می ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفت خوش بگذران و بشنو از این پیر منحنی ساقی به بینیازی رندان که می بده تا بشنوی ز صوت مغنی هوالغنی