حافظ (غزلیات)/صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۶:۴۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (ویرایش Mehranshargh (بحث) به آخرین تغییری که Bellavista1957 انجام داده بود واگردانده شد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' حافظ (غزلیات) (صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت)
از حافظ
'


صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت گل بخندید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت سخن عشق نه آن است که آید به زبان ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت