تفاوت میان نسخه‌های «حافظ (غزلیات)/شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت:|«فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت»}}
 
{{ب|شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت:|«فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت»}}
 
{{ب|حدیث هول قیامت، که گفت واعظِ شهر|کنایتیست که از روزگار هجران گفت}}
 
{{ب|حدیث هول قیامت، که گفت واعظِ شهر|کنایتیست که از روزگار هجران گفت}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۲:۲۹

' حافظ (غزلیات) (شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت)
از حافظ
'


شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت: «فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت»
حدیث هول قیامت، که گفت واعظِ شهر کنایتیست که از روزگار هجران گفت
نشان یار سفرکرده، از که پرسم باز؟ که هر چه گفت بَرید، صبا پریشان گفت
فغان که آن مَهِ نامهربانِ مهرگسل به ترک صحبت یاران خود چه آسان گفت
من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت
غم کهن به می سالخورده دفع کنید که تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفت
گره به باد مزن، گر چه بر مُراد رود که این سخن به مَثَل، باد با سلیمان گفت
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
مزن ز چون و چرا دَم، که بنده‌ی مُقبِل قبول کرد به جان، هر سخن که جانان گفت
که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز؟ من این نگفته‌ام، آن کس که گفت بُهتان گفت