حافظ (غزلیات)/ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (ساقی بیار باده که ماه صیام رفت) از حافظ |
' |
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت | درده قدح که موسم ناموس و نام رفت | |
وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم | عمری که بی حضور صراحی و جام رفت | |
مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی | در عرصه خیال که آمد کدام رفت | |
بر بوی آن که جرعه جامت به ما رسد | در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت | |
دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید | تا بویی از نسیم میاش در مشام رفت | |
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه | رند از ره نیاز به دارالسلام رفت | |
نقد دلی که بود مرا صرف باده شد | قلب سیاه بود از آن در حرام رفت | |
در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود | می ده که عمر در سر سودای خام رفت | |
دیگر مکن نصیحت حافظ که ره نیافت | گمگشتهای که باده نابش به کام رفت |