حافظ (غزلیات)/یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود) از حافظ |
' |
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود | و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود | |
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب | رجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده بود | |
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر | عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود | |
ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق | هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود | |
ای معبر مژدهای فرما که دوشم آفتاب | در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود | |
نقش میبستم که گیرم گوشهای زان چشم مست | طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود | |
گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم | کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود | |
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت | طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود |