تفاوت میان نسخههای «جامی (اورنگ یکم سلسلةالذهب)/ای کشیده به کلک وهم و خیال»
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (clean up using AWB) |
|||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| یادداشت = | | یادداشت = | ||
}} | }} | ||
+ | {{شعر}} | ||
{{ب|ای کشیده به کلک وهم و خیال|حرف زاید به لوح دل همه سال!}} | {{ب|ای کشیده به کلک وهم و خیال|حرف زاید به لوح دل همه سال!}} | ||
{{ب|گشته در کارگاه بوقلمون|تختهی نقشهای گوناگون!}} | {{ب|گشته در کارگاه بوقلمون|تختهی نقشهای گوناگون!}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۴۵
' | جامی (اورنگ یکم سلسلةالذهب) (ای کشیده به کلک وهم و خیال) از جامی |
' |
ای کشیده به کلک وهم و خیال | حرف زاید به لوح دل همه سال! | |
گشته در کارگاه بوقلمون | تختهی نقشهای گوناگون! | |
چند باشد ز نقشهای تباه | لوح تو تیره، تختهی تو سیاه؟ | |
حرفخوان صحیفهی خود باش! | هر چه زائد، بشوی یا بتراش! | |
دلت آیینهی خداینماست | روی آیینهی تو تیره چراست؟ | |
صیقلیوار صیقلی میزن! | باشد آیینهات شود روشن | |
هر چه فانی، از او زدوده شود | وآنچه باقی، در او نموده شود | |
صیقل آن اگر نهای آگاه | نیست جز لا اله الا الله | |
لا نهنگیست کاینات آشام | عرش تا فرش درکشیده به کام | |
هر کجا کرده آن نهنگ آهنگ | از من و ما، نه بوی مانده، نه رنگ | |
هست پرگار کارگاه قدم | گرد اعیان کشیده خط عدم | |
نقطهای زین دوایر پرکار | نیست بیرون ز دور این پرگار | |
چه مرکب، درین فضا، چه بسیط | هست حکم فنا به جمله محیط | |
گر برون آیی از حجاب تویی | مرتفع گردد از میانه، دویی | |
در زمین و زمان و کون و مکان | همه او بینی آشکار و نهان | |
هست از آن برتر، آفتاب ازل | که در او افتد از حجاب، خلل | |
تو حجابی، ولی حجاب خودی | پردهی نور آفتاب خودی | |
گر زمانی ز خود خلاص شوی، | مهبط فیض نور خاص شوی | |
جذب آن فیض، یابد استیلا | هم ز لا وارهی هم از الا | |
نفی و اثبات، بار بربندند | خاطرت زیر بار نپسندند | |
گام بیرون نهی ز دام غرور | بهرهور گردی از دوام حضور | |
هم به وقت شنیدن و گفتن | هم به هنگام خوردن و خفتن | |
از همه غایب و به حق حاضر | چشم جانت بود به حق ناظر | |
سکر و هشیاریات یکی گردد | خواب و بیداریات یکی گردد | |
دیدهی ظاهر تو بر دگران | دیدهی باطنت به حق نگران |