جامی (اورنگ چهارم سبحة الا برار)/سعدی آن بلبل «شیراز سخن»
' | جامی (اورنگ چهارم سبحة الا برار) (سعدی آن بلبل «شیراز سخن») از جامی |
' |
سعدی آن بلبل «شیراز سخن» در گلستان سخن دستان زن شد شبی بر شجر حمد خدای از نوای سحری سحرنمای بست بیتی ز دو مصراع به هم هر یکی مطلع انوار قدم جان از آن مژدهی جانان مییافت بر خرد پرتو عرفان میتافت عارفی زندهدلی بیداری که نهان داشت بر او انکاری دید در خواب که درهای فلک باز کردند گروهی ز ملک رو نمودند ز هر در زده صف هر یک از نور نثاری بر کف پشت بر گنبد خضرا کردند رو درین معبد غبرا کردند با دلی دستخوش خوف و رجا گفت کای گرم روان! تا به کجا؟ مژده دادند که: «سعدی به سحر سفت در حمد، یکی تازه گهر نقد ما کان نه به مقدار وی است بهر آن نکته ز اسرار وی است» خواببین عقدهی انکار گشاد رو بدان قبلهی احرار نهاد به در صومعهی شیخ رسید از درون زمزمهی شیخ شنید که رخ از خون جگر تر میکرد با خود آن بیت مکرر میکرد