جامی (اورنگ چهارم سبحة الا برار)/ای گرو کرده زبان را به دروغ!
' | جامی (اورنگ چهارم سبحة الا برار) (ای گرو کرده زبان را به دروغ!) از جامی |
' |
ای گرو کرده زبان را به دروغ! برده بهتان ز کلام تو فروغ! این نه شایستهی هر دیدهورست، که زبانت دگر و دل دگرست از ره صدق و صفا دوری چند؟ دل قیری، رخ کافوری چند؟ روی در قاعدهی احسان کن! ظاهر و باطن خود یکسان کن! یکدل و یک جهت و یکرو باش! وز دورویان جهان، یک سو باش! از کجی خیزد هر جا خللیست «راستی، رستی! نیکو مثلیست راست جو، راست نگر، راست گزین! راست گو، راست شنو، راست نشین! تیر اگر راست رود بر هدف است ور رود کج، ز هدف بر طرف است راست رو! راست، که سرور باشی! در حساب از همه برتر باشی! صدق، اکسیر مس هستی توست پایهافراز فرودستی توست اثر کذب بود «هیچکسی» به «کسی» گر رسی از صدق رسی صبح کاذب زند از کذب نفس نور او یک دو نفس باشد و بس صبح صادق چون بود صدقپسند علم نورش از آن است بلند دل اگر صدقپسندیت دهد بر همه خلق بلندیت دهد صدق پیش آر که صدیق شوی گوهر لجهی تحقیق شوی آنست صدیق که دلصاف شود دعوی او همه انصاف شود وعدهی او به وفا انجامد دلش از غش به صفا آرامد در درون تخم امانت فکند وز برون خار خیانت بکند برفتد بیخ نفاق از گل او سرزند شاخ وفاق از دل او