تفاوت میان نسخه‌های «جامی (اورنگ دوم سلامان و ابسال)/چون سلامان مایل ابسال شد»

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (clean up using AWB)
 
 
خط ۷: خط ۷:
 
| یادداشت =
 
| یادداشت =
 
}}
 
}}
 +
{{شعر}}
 
{{ب|چون سلامان مایل ابسال شد|طالع ابسال فر خفال شد}}
 
{{ب|چون سلامان مایل ابسال شد|طالع ابسال فر خفال شد}}
 
{{ب|یافت آن مهر قدیم او نوی|شد بدو پیوند امیدش قوی}}
 
{{ب|یافت آن مهر قدیم او نوی|شد بدو پیوند امیدش قوی}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۵۷

' جامی (اورنگ دوم سلامان و ابسال) (چون سلامان مایل ابسال شد)
از جامی
'


چون سلامان مایل ابسال شد طالع ابسال فر خفال شد
یافت آن مهر قدیم او نوی شد بدو پیوند امیدش قوی
فرصتی می‌جست در بیگاه و گاه یابد اندر خلوت آن ماه، راه
تا شبی سویش به خلوت راه یافت نقد جان بر دست، پیش او شتافت
همچو سایه زیر پای او فتاد وز تواضع رو به پای او نهاد
شه سلامان نیز با صد عز و ناز کرد دست مرحمت سویش دراز
چون قبا تنگ اندر آغوشش گرفت کام جان از چشمه‌ی نوشش گرفت
داشت شکر آن یکی، شیر این دگر شد به هم آمیخته شیر و شکر
روز دیگر بر همین دستور بود چشم‌زخم دهر از ایشان دور بود
روز هفته، هفته شد مه، ماه سال ماه و سالی خالی از رنج و ملال
همتش آن بود کن عیش و طرب نی به روز افتد ز یکدیگر، نه شب
لیک دور چرخ می‌گفت از کمین: نیست داب من که بگذارم چنین !
ای بسا صحبت که روز انگیختم، چون شب آمد سلک آن بگسیختم!
وای بسا دولت که دادم وقت شام، صبحدم را نوبت او شد تمام!