جامی (اورنگ دوم سلامان و ابسال)/صبحدم چون شاه این نیلی تتق
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
اورنگ اول | جامی (اورنگ دوم سلامان و ابسال) (صبحدم چون شاه این نیلی تتق) از جامی |
اورنگ سوم |
صبحدم چون شاه این نیلی تتق | بارگی راندی به میدان افق | |
شه سلامان، مست و نیم خواب | پای کردی سوی میدان در رکاب | |
با گروهی از نژاد خسروان | خردسال و تازهروی و نوجوان | |
هر یکی در خیل خوبان سروری | آفت ملکی بلای کشوری | |
صولجان بر کف، به میدان تاختی | گوی زرین در میان انداختی | |
یک به یک چوگانزنان جویای حال | گرد یک مه حلقه کرده صد هلال | |
گرچه بودی زخم چوگان از همه | بود چابکتر سلامان از همه | |
گوی بردی از همه با صد شتاب | گوی مه بود و سلامان آفتاب | |
آری، آن کس را که دولت یار شد | وز نهال بخت برخوردار شد، | |
هیچ چوگان زیر این چرخ کبود | گوی نتواند ز میدانش ربود |